سال 1987 میلادی بود که اولین نسخه از فرنچایز بازی متال گیر پا به دنیای بازی های ویدئویی گذاشت. هیچکس و حتی خود هیدئو کوجیما فکرش را نمی کرد که
متال گیر، روزی به یکی از برترین سری بازی های تاریخ بدل شود و
با بیش از 9 نسخه ی اصلی و 5 نسخه ی جانبی یا Spin-Off، این چنین جای خود را در دل گیمرهای شرقی و غربی باز کند.
اما حالا وقت آن رسیده که کوجیما، بعد از چیزی نزدیک به 30 سال، از ساخت سری بازی متال گیر دست بکشد و فرزند به بلوغ رسیده ی خود را رها کند. باعث شرم ساری و ناراحتی است که نسخه ی پنجم سری بازی متال گیر سالید (یا به عبارت دیگر، نسخه ی نهم سری متال گیر) آخرین ورژنی است که توسط کوجیما ساخته شده و دیگر شاید نام این مرد بزرگ را روی کاور نسخه های احتمالی بعدی مشاهده نکنیم.
همان طور که گفته شد و باز هم لازم به تاکید است، دنیای سری متال گیر بسیار بزرگ است و برای تجربه ی هر نسخه از آن، آشنایی نسبی با فضای بازی و نیز شخصیت های مهم، امری حیاتی به شمار می رود. خوش بختانه، کوجیما برای سناریوی فانتوم پین، روند نسبتا متفاوتی در پیش گرفته است و تقریبا هر کسی می تواند بدون آگاهی چندان از داستان نسخه های پیشین، از آن لذت ببرد.
داستان سری متال گیر در دو برهه ی زمانی دنبال می شود؛ 1964 تا 1984 و 1995 تا 2018. فانتوم پین در سال 1984 به وقوع می پیوندد و در واقع پایانی است بر برهه ی زمانی اول و شاید داستان بیگ باس، شخصیت اصلی بازی. البته باید توجه داشته باشید که بازی های عرضه شده، دائما داستان زمان های متعدد را روایت می کنند و کل سری بازی، همانند پازلی است که باید تکه های آن را کنار یک دیگر گذاشت.
شروع فانتوم پین بدون شک طوفانی است. اما چیزهایی که ما در این مقدمه میبینیم، به مراتب شک و شبههایی برایمان به وجود میآورد که میمانیم آیا چیزی که داریم میبینیم، واقعی است یا بخشی از رویای بیگباس. شخصیتی به اسم اسماعیل که ما در ابتدای بازی میبینیم، آنقدر سوال در ما به وجود میآورد که مدام در طول بازی میپرسیم پس کی میفهمیم او چه کسی بود، آن اسب و نهنگ آتشین چه بودند و کلا چه اتفاقی افتاد. قصد باز کردن داستان را ندارم، اما کوجیما با هوشمندی بسیار به تک تک پاسخهایتان جواب میدهد. انتظار هم نداشته باشید جوابتان را جایی که دلتان میخواهد بگیرید، سازندههای بازی مخاطب را آنقدر درگیر بازی میکنند که شما حواستان کاملا از اتفاقات قبلی پرت شود و در یک لحظه غافلگیرتان کنند. انجام بازی MGS V: Ground Zeroes به نظرم برای هر کسی که میخواهد فانتوم پین را بازی کند ضروری است. در واقع مقدمهی اصلی فانتوم پین، نه آن مرحلهی آغازین بازی و بیدار شدن اسنیک، بلکه عملیات رخته به کمپ امگا در بازی Ground zero است. حداقل اینطوری با خود نمیگویید که «اوه، اسنیک چرا اینجوری شده!». از طرفی، گراند زیروز همان مکانیکهای گیمپلی فانتوم پین را دارد و کاری میکند که با تبحر بیشتری وارد دنیای اصلی بازی شوید. اما هر چه که است، کار مخاطب از زمانی واقعا آغاز میشود که پا به سرزمین افغانستان میگذارد. کوجیما قبلا پای ما را در قسمت چهارم متال گیر سالید در قالب شخصیت سالید اسنیک (یا اسنیک پیر) به خاورمیانهی جنگ زده باز کرده بود، اما این بار اوضاع مقداری فرق دارد. البته، یک مقدار که چه عرض کنم، یک دنیا! شاید با شنیدن عبارت جهان باز، سریع ذهنمان به سمت بازیهایی مثل GTA برود، اما سبک و سیاق جهان باز فانتوم پین تفاوتهای زیادی با بازیهای مشابه دارد. کوجیما عادت دارد هر چیزی که در بازیش میآورد را بازنگری کلی کند و به قولی آن را به روش خودش پیریزی کند. بافت اصلی افعانستان گرم، بیابانی و البته با آب و هوایی متغیر است. اما با این حال هر چه در بازی پیش میروید، چهرههای دیگر این سرزمین را میبینید
بازی محدود به افغانستان نمیشود و ما به سرزمین آفریقایی زئیر برای انجام ماموریتهایی کلیدی میرویم. بافت این منطقه بر خلاف افغانستان معتدل و بیشتر اوقات بارانی است که همین مسئله سبب میشود تا محیطی سرسبز و جنگلی را شاهد باشیم. خوشبختانه سازندههای بازی، وقتی ما را با این منطقه آشنا میکنند که مقداری از بیابانهای افغانستان احساس خستگی و یک نواختی میکنیم. شاید در نگاه اول تنوع محیطی کم باشد، اما اگر واقعبینانه به بازی نگاه کنیم میبینیم که این، طبیعت و پیکرهی اصلی بازی است. نکتهی قابل توجه دیگر این است که بر خلاف بیشتر بازیها که آفریقا را سرزمینی آفتابی و بیابانی توصیف میکنند، حال سازندگان ژاپنی فانتوم پین ما را به نقطهای سرسبز از این قارهی کهن میبرند تا تجربهای متفاوت از گشت و گذار در آفریقا داشته باشیم. تغییرات جوی مانند بارش باران، تاثیر مستقیمی در نحوهی پیشبرد مراحل میگذارد که همین عامل سبب میشود تا برخی مواقع، مراحل آفریقایی تا حدی لذتبخشتر از افغانستان شود.